سفارش تبلیغ
صبا ویژن


پاییز دلگیر

 علی دایی به واسطه بازی‌های فراوانش برای تیم ملی ایران و به واسطه گل‌های پرتعدادش به عنوان یک ملی‌پوش در فوتبال جهان جایگاهی دارد رفیع:‌نفر بیست‌وششم جهان. بالا‌تر و برتر از مردانی نظیر بکام، رومنیگه و ... به این حقیقت از زوایای مختلف می‌توان نگریست.

یک نگاه دلجویانه- دلجویی از بزرگانی که در دهه‌های پیشین بزرگی کردند و اسم خود را در تاریخ ورزش و فوتبال ایران ثبت و حک کردند- متوجه مردانی می‌شود که با تمام ارزش‌های فنی و مهارت‌های تکنیکی و خلاقیت‌های کم‌نظیری که داشتند از دایره الزامات و اقتضائات زمانه خویش خارج نشدند. مرحوم دهداری از این دست است. مرحوم محراب شاهرخی نیز، مرحوم شیرزادگان هم. اینان که هنرشان در بازی با توپ و بازی بدون توپ - در روزگاری که فوتبال به این دو بخش تقسیم نشده بود- در حد و اندازه بهترین بازیکنان امروزی بود هیچگاه زیر ذره‌بین کارشناسان و فوتبال‌شناسان اروپایی قرار نداشتند. اروپا در دهه 30 و 40 شمسی حتی در دهه 50 شمسی نگاهی غیراروپایی در فوتبال خود نداشت. به ندرت و انگشت‌شمار ،تک و توکی بازیکن از آمریکای لاتین و البته در فرانسه هم بازیکنانی از مستعمرات سابق.

امیر آصفی تکنیکی‌ترین مدافع ایران- همایون بهزادی، بیوک جدیکار، پرویز کوزه‌کنانی، کامبیز جمالی- که به مراتب چالاک‌تر و ماهرتر و پاسورتر از مجتبی جباری و مجید نامجوی مطلق بود- نیز در همان دوره و همان دوران بازی می‌کردند. جلال طالبی که مردی به نام <ساس> از مردان درجه اول مجارستان او را با فلوریان آلبرت، بازیکن سال 1367 اروپا مقایسه کرد نیز سالی یک بازی هم در لباس تیم ملی انجام نمی‌داد. بازیکنان ایرانی با تمام استعداد بزرگ‌شان توجه اروپاییان را به خود جلب نمی‌کردند. پرویز قلیچ ، علی پروین و حسن روشن هم مثل ناصر محمدخانی به همین ماجرا گرفتار بودند والا رضا عادل‌خانی که در جوانان تاج خودی نشان داده بود وقتی برای زندگی به آلمان رفت در تیم‌های روت، وایس‌ آخن و ... چند سالی بازیکن ثابت بود یا داود درگاهی که از دارایی تهران به آلمان رفت و در سال‌های آغازین بوندس‌لیگا مکانی محکم به عنوان یک دفاع محکم، در فوتبال آلمان- احتمالاً تیم ویکتوریا - داشت.‌

 

                                   علی دایی



از این مقوله بگذریم و بپردازیم به یک نکته اساسی دیگر: چرا علی دایی نفر بیست‌وششم جهان می‌شود و علی کریمی نمی‌شود؟ کریمی کم هم عصر و هم نسل علی پروین، جلال طالبی، بهزادی، دهداری و امیر آصفی نیست! او که با علی دایی همدوره و همبازی و هم تیم- در تیم ملی ایران- بود. چرا کریمی به این افتخار نمی‌رسد؟ یا کریم باقری، مهرداد میناوند، خداداد عزیزی و مهدوی‌کیا. اینان که همه از علی دایی با تکنیک‌تر، خوش‌استیل‌تر و ماهرترند! پس چرا اینان از <سرند> انتخاب‌گران فدراسیون آمار و ارقام فوتبال جهان در همان حرکت اول دور شدند و برای مقایسه با دیگران باقی نماندند؟ جواب این سؤال راز موفقیت علی دایی است: علی! سختکوش است، علی ریاضت‌طلب است، علی برای موفقیت تلاش همه جانبه‌ای دارد، علی می‌داند چگونه می‌تواند برتری‌های خود را به دیگران تحمیل کند. علی دایی در فوتبال آلمان چند سال دوام آورد و در تیم‌های درجه اول آلمانی چند سال بازی کرد و به عنوان یک گلزن چه رکوردهایی از خود به جای گذارد.آری دایی از نظر مهارت‌های تکنیکی چنته‌ پر و پیمانی ندارد اما استمرار او، میل به پیروزی‌اش و اراده‌اش و این که قدر خود را بداند مثل او کسی را نداریم. دایی اگر در جمع 100 مرد برتر فوتبال جهان تا رده بیست‌وششم بالا جهیده نتیجه همین ویژگی‌ها و همین خصوصیات کم‌نظیر اخلاقی است.‌


این مطلب رو فقط به خاطر علاقه ای که به علی دایی دارم زدم ضمن اینکه افتخار افرینی دوباره دایی هم مزید بر علت شد
منبع:www.parsfootball.com
نویسنده:اردشیر لارودی


نوشته شده در چهارشنبه 86/8/30ساعت 1:50 صبح توسط وحید نظرات () |

سلام

دوستان عزیز باید بگم که این پست اخیر رو قرار نبود اینجا بزنم و اشتباه شد شاید هم توفیق اجباری شد تا وبلاگم اپ بشه


نوشته شده در یکشنبه 86/2/23ساعت 3:21 صبح توسط وحید نظرات () |

اخیرا مساله ای شدیدا فکر منو مشغول کرده اونم اینه که مسیحی های عزیز چقدر خوب دارن دین خودشون رو تبلیغ میکنن طوری که حتی برخی اوقات من را هم تحت تاثیر قرار میده!

چرا ما نباید دین خودمون رو تبلیغ کنیم؟البته این کار انجام میشه ولی طریقه انجام اون به نظرم اثر سوء داره !

وقتی میخوای یه برنامه رو که در حال تبلیغ اسلام هست رو ببینی واقعا همه وجود ادم رو غم و اندوه میگیره مگه اسلام نعوذ باالله دین غم و اندوه هست؟مگه ما بر این باور نیستسم که اگه بتونی لبخند و شادی رو به یک مومن منتقل کنی ثواب کردیم؟مگر غیر از این است که اسلام اخرین و کاملترین دین الهی است و محمد(ص) خاتم الانبیا؟مگر غیر از این است طبیعتا کاملترین دین الهی تاکید زیادی رو شاد زیستن و شاد بودن داره؟پس چرا مبلغین ما این کار رو انجام نمیدن؟به عنوان مثال مگر نمیشه توی برنامه تلویزیونی فضای برنامه رو کمی شادتر کنیم و از رنگهای شادتر بهره ببریم؟مگر غیر از این است که اسلام حتی در رنگ لباس تاکید داره یا بهتر بگم ارجحتر و بهتر میدونه که از رنگهای روشن استفاده کنیم؟راستش حرف زیاده ولی نمیشه زد،فقط یه چیز دیگه بگم

یه روز سر کلاس قران توی دانشگاه استاد محترم از یه دانشجومی خواد یک سوره از قران رو از حفظ بخونه و اون دانشجو هم سوره حمد رو میخونه و از کلاس اخراج میشه!!!!!!!!!!!! نمیدونم خنده دار هست یا تاسف بر انگیز؟

راستی اینروزا تصمیم گرفتم اگه خدا بخواد قران کریم رو کامل بخونم البته متن فارسی اونو،شاید اگه تنبلی وجودمو نگیره کتابهای دیگر رو هم بخونم مثل انجیل البته اگه بتونم پیدا کنم.

چرا ما نه؟

یا حق


نوشته شده در یکشنبه 86/2/23ساعت 3:15 صبح توسط وحید نظرات () |

(Don Herold) کاریکاتوریست و طنزنویس آمریکایى در سال 1889 در ایندیانا متولد شد و در سال 1966 از جهان رفت. دان هرالد داراى تالیفات زیادى است اما قطعه کوتاهش ؟اگر عمر دوباره داشتم...؟ او را در جهان معروف کرد.
بخوانید:
"البته آب ریخته را نتوان به کوزه باز گرداند، اما قانونى هم تدوین نشده که فکرش را منع کرده باشد.

اگر عمر دوباره داشتم مى کوشیدم اشتباهات بیشترى مرتکب شوم.
همه چیز را آسان مى گرفتم.
از آنچه در عمر اولم بودم ابله تر مى شدم.
فقط شمارى اندک از رویدادهاى جهان را جدى مى گرفتم.
اهمیت کمترى به بهداشت مى دادم.
به مسافرت بیشتر مى رفتم.
از کوههاى بیشترى بالا مى رفتم و در رودخانه هاى بیشترى شنا مى کردم.
بستنى بیشتر مى خوردم و اسفناج کمتر.
مشکلات واقعى بیشترى مى داشتم و مشکلات واهى کمترى.
آخر، ببینید، من از آن آدمهایى بوده ام که بسیار مُحتاطانه و خیلى عاقلانه زندگى کرده ام، ساعت به ساعت، روز به روز. اوه،
البته منهم لحظاتِ سرخوشى داشته ام. اما اگر عمر دوباره داشتم از این لحظاتِ خوشى بیشتر مى داشتم.
من هرگز جایى بدون یک دَماسنج، یک شیشه داروى قرقره، یک پالتوى بارانى و یک چتر نجات نمى روم. اگر عمر دوباره داشتم، سبک تر سفر مى کردم.
اگر عمر دوباره داشتم، وقتِ بهار زودتر پا برهنه راه مى رفتم و وقتِ خزان دیرتر به این لذت خاتمه مى دادم.
از مدرسه بیشتر جیم مى شدم.
گلوله هاى کاغذى بیشترى به معلم هایم پرتاب مى کردم.
سگ هاى بیشترى به خانه مى آوردم.
دیرتربه رختخواب مى رفتم و مى خوابیدم.
بیشتر عاشق مى شدم.
به ماهیگیرى بیشتر مى رفتم.
پایکوبى و دست افشانى بیشتر مى کردم.
سوار چرخ و فلک بیشتر مى شدم.
به سیرک بیشتر مى رفتم.
در روزگارى که تقریباً همگان وقت و عمرشان را وقفِ بررسى وخامت اوضاع مى کنند، من بر پا مى شدم و به ستایش سهل و آسان تر گرفتن اوضاع مى پرداختم.
زیرا من با ویل دورانت موافقم که مى گوید: "شادى از خرد عاقل تر است".
اگر عمر دوباره داشتم، گْلِ مینا از چمنزارها بیشتر مى چیدم
.

با تشکر از great satan


نوشته شده در شنبه 85/12/12ساعت 2:1 صبح توسط وحید نظرات () |

بازی:
بازی در نیمه اول مخصوصا دقایق ابتدایی زیاد چنگی به دل نزد و هر دو تیم اسیر حساسیت بازی شده بودند ولی رفته رفته پرسپولیس بازی را در دست گرفت و میشه گفت برتری نسبی هم نسبت به استقلال داشت و حتی میتونست همون نیمه اول گل دوم را هم بزنه ، ولی این اتفاق نیفتاد و نیمه اول با نتیجه 1-1 و با برتری نسبی پرسپولیس تمام شد.

در نیمه دوم از همون ابتدا این پرسپولیس بود که بازی را در اختیار گرفت و با پاسهای کوتاه توپ و میدان را در اختیار گرفت و حتی موقعیتهای خوبی را هم بدست آورد ولی معدنچی و بادامکی کم دقت بودند تا اینکه بالاخره اولادی روی پاس خوب ساها گل دوم را به ثمر رسوند و بعد از گل هم مرفاوی علیزاده رو به بازی آورد تا هم تیمش رو هجومی کنه و هم بتونه از اوتهای علیزاده استفاده کنه ولی چه حاصل که علیزاده بیشتر از اینکه درون محوطه جریمه پرسپولیس و نزدیک به دروازه پرسپولیس باشه در کناره ها و نزدیک به خط طولی زمین بود!

 

دنیزلی:
دنیزلی نشون داد که با هوش هست و تیم مقابل رو خوب میشناسه . دنیزلی به ماموریتی که به ساها و شیث داده بود نقطه امید استقلال که کناره های زمین بود را از کار انداخت .باقری و الونگ در بهترین جای ممکن قرار گرفته بودند و به راحتی تنها عنصر سرعتی استقلال در موقع حمله کردن(اکبرپور)که اتفاقا استقلالیها خیلی بهش امید داشتند را از کار انداختند. پرسپولیس موقع حمله هم همون جایی رو انتخاب کرده بود که باید انتخاب میکرد یعنی عمق دفاع استقلال جاییکه فکری حضور داشت و اصرار پرسپولیس به حمله از عمق و خسته شدن دفاع استقلال باعث شد تا پرسپولیس گل دوم را هم بزنه و البته چند گل دیگر هم نزنه.

پرسپولیس در این بازی برای اولین بار در این فصل زیر 300 پاس داد.در تیم پرسپولیس در این بازی 294 بار پاس ردوبدل شد.

 

مرفاوی:
در مورد مرفاوی حرفهامو زدم و باز هم بر این باور هستم که استقلال به مرفاوی باخت که برعکس پرسپولیس تیمش رو خیلی دفاعی ارنج کرده بود و بیشتر به تجربه اتکا کرده بود.حضور انصاریان در خط حمله هم باعث شد استقلال 10 نفره بشه هم اینکه انصاریان تا دقیقه 75 توپی به پاش نخوره و بدترین دربی عمرش رو پشت سر بگذاره . اکبرپور هم بیشتر از اینکه بازی کنه به فکر جار و جنجال و البته گرفتن خطا بود و اکثر اوقات بازی روی زمین لم داده بود.به نظر من بهترین بازیکن استقلال صادقی بود که یک گل زد و یک موقعیت خوب رو از دست داد .البته منصوریان هم بد نبود


نوشته شده در یکشنبه 85/8/14ساعت 4:44 صبح توسط وحید نظرات () |

<      1   2   3   4      >
Design By : Night Melody